کتاب “بنیادهای تاریخی و فلسفی شناخت بهمثابه محاسبه” به قلم دکتر محمدحسین وفائیان، عضو هیئت علمی دانشکده مدیریت، علم و فناوری، به چاپ رسید. این کتاب طرحی نظری برای بازخوانی تکوین مفهوم «ذهن» و «شناخت» در سنت غربی است؛ از افق افلاطونی تا تولد علوم شناختی در قرن بیستم، و سپس تلاشی برای گشودن افقی بدیل با تکیه بر ارسطو و پدیدارشناسی.
ساختار کلی اثر بر چهار حرکت استوار است. در بخش نخست، سیر گذار از تلقیهای پیشاسقراطی و عبری–یونانی از انسان و نفس تا افلاطون، ارسطو و سپس سنت مسیحی پیگرفته میشود که در نهایت، زمینهٔ ظهور دکارت و «تولد سوژه» را فراهم میکنند؛ سوژهای که در آن، نفسِ ارسطویی جای خود را به ذهنِ انتزاعی و خودآگاه دکارتی داده و یقین، بر بنیان ریاضیاتی و آگاهی تامّلی استوار میشود. بخش دوم میکوشد نشان دهد چگونه تلقی جدید از آگاهی، در بستر مدرنیته، به «محاسبه» و «شمارش» راه میبرد. نویسنده، هابز و تجربهگرایان تا کانت و منطقدانان و فیلسوفان تحلیلی را در یک خط تاریخی قرار میدهد و پیدایش منطق ریاضی، ماشین بَبِج، ایدهٔ تورینگ و سایبرنتیک را بهعنوان لحظات کلیدی در تبدیلشدنِ ذهن به ماشین انتزاعی و در نهایت تولد علوم شناختی صورتبندی میکند. در این افق، پیوند روانشناسی و علم شناختی بهمنزلهٔ تلاشی برای بازتعریف «آگاهی انسانی» در قالب ساختارهای محاسباتی و بازنماییمحور؛ نقشی اساسی بازی میکند.
بخش سوم متمرکز بر بحرانهای درونی این پروژه است: ازدست دادن کلنگری، تقلیل کنش و مهارت به دانش مفهومی پیشینی، ناعلیتِ شناخت انتزاعی برای کنش و ضرورت رجوع به سطوح ناخودآگاه. نویسنده نشان میدهد که فهم انتزاعی و زبانیِ بازنمایی، وقتی از بدن، جهان زیسته و زمینههای عملی جدا شود، ناگزیر یا به رفتارگرایی بازمیگردد یا توان تبیین کنش انسانی را از دست میدهد. در بخش پایانی، کتاب با عنوان «بازگشت به ارسطو»، افقی دیگر را میگشاید. با بازخوانی فضایل عقلی ارسطو (با محوریت فرونسیس)، پدیدارشناسی هایدگر (نسبت جهان و دازاین) و در نهایت ایدههای مرلوپونتی در بدنمندی ادراک و قصدیت حرکتی، بنیانهای تلاش برای رویکردهای «بدنمند» (embodied/embedded/extended/ enactive) و نسبت آنها با میراث دکارتی، به شکل انتقادی سنجیده میشود. در انتها نیز به رویکردهای جدید در تقلیل انسان به مغز یا برساختی اجتماعی و پیوند علوم شناختی با ایدههای شرقی همچون بودیسم پرداخته میشود. این کتاب همچنین متضمن یک پیوست تفصیلی در نسبت ناخودآگاه فرویدی با علم شناختی است که بستر در آن، دو جریان علم دقیق کانتی و علم رمانتیکِ گوتهای، در مقابل یکدیگر قرار میگیرند.
پیشتر نیز، مجموعه مقالاتی با عنوان «جستارهایی انتقادی در هوش مصنوعی و علم شناختی» در سه مجلد و با مقدمه پروفسور شاون گالاگر، از همین استاد به چاپ رسیده بود. جلد اول با عنوان «تاریخ و بسترهای تکوین» بر ابعاد تاریخی و سیر شکلگیری ایدههای اولیه و مؤثر در تاسیس هوش مصنوعی و علم شناختی تمرکز دارد. جلد دوم نیز با عنوان «فلسفه، محیط و بدن» به مسائل و چالشهای فلسفیِ مرتبط با هوش مصنوعی پرداخته و به معرفی انقلاب دوم شناختی ختم میشود. جلد سوم نیز با عنوان «محاسبه و بازنمایی» در صدد مفهومشناسی عمیقتر این دوم مفهوم و شبکه معناییِ مرتبط با آن است تا در پرتو آن، امکانها و محدودیتهای نظری آنها روشن گردد